«ما یکی از ارکان مهم توسعهی پایدار را در جامعه نخواهیم داشت، حتا اگر پیشخوان مطبوعات ما مملو از کثرت و تنوع رسانهها باشد؛ چرا که بیمخاطب هستند.»
به گزارش ایسنا، فریدون صدیقی، استاد ارتباطات، با عنوان «رسانههای بیمخاطب؛ روزنامهنگاران نگران» یادداشتی را در روزنامهی «شرق» منتشر کرده، که در این مطلب به مخاطب نداشتنِ رسانههای مکتوب، تأثیر آن بر جامعه و ارائهی راهحلی برای بهبود وضعیت این رسانهها پرداخته و نوشته است :
«اصلیترین دغدغهی روزنامهنگاری معاصر، نداشتن یا تحلیل رفتن مخاطب است. به بیان بهتر، به تناسب کثرت، تنوع و گوناگونیِ رسانههای مکتوبی که منتشر میشوند، مخاطبی همسو و همسنگ موجود نیست و همخوانی میان تیراژ و تعداد نشریات با مخاطبهای آن وجود ندارد. از آنجایی که رسانه با مخاطب تعریف میشود، اگر مخاطبی نباشد، رسانهای هم وجود ندارد و دیگر خبرنگاری هم نیست. در چنین شرایطی، بدیهی است که برای روزنامهنگار حرفهای، تلخکامیِ وظیفه و رسالتی که بر دوش دارد، رو به فزونی میرود و به یک بحران روحی و معاشی بدل میشود. کار روزنامهنگاری، توسعهی منافع و منابع ملی، توسعهی رو به تزاید جامعه یا همان توسعهی پایدار در همهی حوزههاست و اگر قرار باشد روزنامهای منتشر شود، اما خوانده نشود یا از پیشخوان مطبوعات برگرفته نشود، تنها به این معنا نیست که روزنامهنگار نادیده گرفته شده، بلکه توسعهی جامعه نیز دچار اختلال میشود. در همین راستا، فضاهای علمی و دانشگاهی کشور هم که به پرورش خبرنگاران میپردازند، از آنجا که خواننده و مخاطبی برای رسانهها نیست، جایگاه خود را از دست میدهند و... . بنابراین، ناگزیر باید تکرار کرد که تیراژ روزنامهها و نشریات کشور در برابر رقم ٤.٥میلیونیِ دانشجویان، ناچیز و تأثربرانگیز است. برای چنین پیشامدی چه چارهای میتوان اندیشید؟
با کلیک بر روی تصویر، مطلبی دیگر در همین زمینه در دسترس شما خواهد بود.
به گمان من، مهمترین راهحل باید به دست کارگزارانِ حوزهی ارتباطات کشور انجام بگیرد. نگاه دولت، مجلس و دیگر نهادهای کشوری به نقش و جایگاه رسانهها بسیار مهم است. سوءتفاهمها را باید کنار گذاشت تا رسانهها بتوانند در چارچوب قانون، وظایف خود را عملی کنند، پرسشگر باشند و منعکسکنندهی مطالبات مخاطبان خود؛ و در این راه به خودباوری برسند. وقتی که رسانهای نتواند صدای مخاطب خود باشد، مخاطبش را رویگردان کرده و عملاً او را به سوی فضای مجازی، رادیوها و تلویزیونهای برونمرزی هدایت میکند. بنابراین، مهمترین تدبیری که در این میان میتوان به آن امیدوار بود، همین است که اجازه بدهند روزنامهها در چارچوب قانون فعالیت کنند و اینقدر با ترسهای بینامونشان که هر روز تبدیل به خطقرمزهای مرئی و نامرئی میشود، درگیر نشوند. تا این اتفاق نیفتد، ما یکی از ارکان مهم توسعهی پایدار را در جامعه نخواهیم داشت، حتا اگر پیشخوان مطبوعات ما مملو از کثرت و تنوع رسانهها باشد؛ چراکه بیمخاطب هستند.
به نظر میرسد برای گذر از این بنبست که تهدیدی جدی برای رسانههای ما (اعم از رادیو، تلویزیون و رسانههای مکتوب) به شمار میرود، چارهی دیگری جز این نباشد. امروز رسانههای ما چنان ترسخورده شدهاند که وجه کنشمندیِ خود را از دست دادهاند؛ وقتی که رویدادی هزاران بار در شبکههای مجازی توزیع و تکثیر میشود، تازه زمان آن میرسد که رسانههای ما لنگانلنگان به دنبالش بروند؛ اما آیا راه دیگری هم برای عبور از این بحران وجود دارد؟
یک چارهجوییِ حداقلیِ دیگر هم وجود دارد: شاید زمان آن رسیده که انتشار روزنامهها دوباره به عصرها بازگردد. هماکنون روزنامهها صبحها منتشر میشوند و بخش عمدهای از اخبار را از دست میدهند، چراکه روز، رویدادمحور است. در شرایطی که روزنامههای ما عموماً خبری نیستند و حتا نمیتوانند به تحلیل رویداد هم برسند، شاید زمان آن رسیده که این از دست دادنِ زمان را از میان ببرند و دستکم راویِ خبرها و رویدادهای موجود جامعه باشند.»
برگرفته از : خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) ویرایش : امیریاشار فیلا
|
|