www.iiiWe.com » بریده‌ی روزنامه : «با کتاب بزن توی سرم»

 صفحه شخصی گروه رسانه‌ای دیرین   
 
نام و نام خانوادگی: گروه رسانه‌ای دیرین
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
شغل:  آگاهی‌رسانی تخصصی به متخصصانِ جامعه‌ی مهندسی
تاریخ عضویت:  1390/09/05
 روزنوشت ها    
 

 بریده‌ی روزنامه : «با کتاب بزن توی سرم» بخش عمومی

5



ما هر چیزی را از دست می‌دهیم، اسمش را می‌گذاریم روی یک چیزی. مثلاً روز هوای پاک را وقتی دیدیم هوا پس است، اسم گذاشتیم. یا روز پدر را وقتی دیدیم پدر پدرها زیر بار هزینه‌ها درآمده، نام‌گذاری کردیم. حالا هم جریان کتاب است که اسمش را گذاشتیم روی یک روز، اما وقتی دیدیم کلاً کتاب منتشر نمی‌شود و کتاب هم خوانده نمی‌شود و کلاً کتاب امری ازدست‌رفته است، اسمش را جای یک روز، گذاشتیم روی یک هفته‌ی کامل، یعنی «هفته‌ی کتاب». همین که اسم کتاب را روی هفته گذاشتیم، ما که فاتحه‌ی کتاب را کامل خواندیم و مطمئن شدیم کتاب و کتاب‌خوانی از دست رفته است. مثل مطبوعات که ١٠ روز نمایشگاه برایش برگزار می‌کنیم تا یادمان نرود مطبوعات قبلاً چه شکلی بود و به چه دردی می‌خورد. این از این. اما سؤال اساسی این است که وقتی مردم کتاب نمی‌خوانند، ارشاد هم به کتاب‌ها مجوز نمی‌دهد، اصولاً چه الزامی است که کتاب‌فروشی داشته باشیم؟ کتاب‌فروشی‌ها را بزنیم تنگ عتیقه‌فروشی‌ها یا تبدیل به احسنش کنیم و بکنیم‌شان فلافل‌فروشی. همه راضی می‌شوند. اگر به ما باشد، اداره‌ی کتاب ارشاد را کلاً حذف می‌کنیم. چندتا آدم را گذاشته‌اند آن‌جا که کتاب‌ها را بخوانند و زیر نوشته‌ها و روی فکر و تخیل نویسنده خط بکشند. ما می‌گوییم برادر من، ارشاد من، شما یک کتاب را کلاً آن‌طوری که آدم این‌طوری می‌شود بگذار چاپ بشود، ببین اصلاً کسی می‌خواند که این‌طوری‌این‌طوری یا آن‌طوری‌آن‌طوری بشود. نگران چی هستی داداش من؟ دوره‌ی کتاب خواندن گذشته.
راستش به‌ترین روش استفاده از کتاب را معلم ریاضی ما بلد بود. یعنی با این عطف کتاب، که خیلی جای سفتی است و اکثر خوانندگان به آن توجه نمی‌کنند، محکم می‌زد توی سر ما. جوری می‌زد که ما کل کتاب را شیرفهم می‌شدیم؛ کتابی که خواندنش هیچی حالی‌مان نمی‌کرد، با یک حرکت کلاً می‌ریخت توی مخ ما. ما کلاً معتقدیم اداره‌ی کتاب از وزارت ارشاد خارج شود، برود توی سازمان میراث فرهنگی. چون مردم هم اطمینان‌شان را کلاً به کتاب‌ها و ناشرها از دست داده‌اند و معتقدند این کتاب‌ها ناقص است؛ طوری که ناشرها کتاب‌هاشان را می‌دهند دست کهنه‌کتاب‌فروشی‌ها و دست‌دوم‌فروشی‌های جلوی دانشگاه که مردم فکر کنند کتابه یا قدیمی است یا ممنوع‌الچاپ است و ارزش خریدن و خواندن دارد. خلاصه به این صورت که به نظر ما بحث کتاب و این‌ها کلاً یک بحث حاشیه‌ای است که حواس مردم را از تلگرام و اینستاگرام پرت کنند و البته که احتمالاً زیر سر انگلیسی‌هاست.

برگرفته از : sharghdaily.ir و sharghdaily.ir/2451/Page20



شنبه 30 آبان 1394 ساعت 09:58  
 نظرات