www.iiiWe.com » نگذارید شالی‌زارها ویلا و ساختمان شوند

 صفحه شخصی گروه رسانه‌ای دیرین   
 
نام و نام خانوادگی: گروه رسانه‌ای دیرین
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
شغل:  آگاهی‌رسانی تخصصی به متخصصانِ جامعه‌ی مهندسی
تاریخ عضویت:  1390/09/05
 روزنوشت ها    
 

 نگذارید شالی‌زارها ویلا و ساختمان شوند بخش شهرسازی

7



من فرزند یک شالی‌کارم؛ یکی از همان شالی‌کارانی که برنج را «به‌رنج» و با خون دل خوردن‌های بسیار به دست می‌آورند؛ شالی‌کارانی که امسال را با کم‌آبی و خشک‌سالی سپری کرده‌اند. شاید خبر نداشته باشید، اما امسال بسیاری از چاه‌های آب مناطق شمالی کشورمان خشک شده‌اند و خسارت فراوان دیده‌اند. شالی‌کارانی هستند که ناچار شده‌اند شالیزارهای ناچیزشان را رها کنند؛ شالی‌کارانی که دیگر زیر بار واردات بی‌رویه و بی‌نظارتِ برنج خارجی، رمقی برای برنج‌کاری ندارند؛ شالی‌کاران بی‌گناهی که همواره در معرض اتهام‌های فروش زمین‌های کشاورزی و ساخت‌وسازهای غیرمجاز بوده‌اند؛ شالی‌کارانی که همواره به‌هنگام برداشت محصول، استرس و اضطراب فروش آن را دارند.
من فرزند یک شالی‌کارم؛ یکی از همان شالی‌کارانی که هر سال قوانین پُر زرق و برقی برای حمایت از آن‌ها به تصویب قانون‌گذارانِ کشورمان می‌رسد، اما وقتی زمان برداشت محصول می‌رسد، می‌توان اوج بی‌توجهی به شالی‌کار و شالی‌کاری را به چشم دید؛ زمانی که برنج خارجی به‌آسانی حتا در بازارهای استان‌های شمالی کشور عرضه می‌شود. قانون ظاهراً در زمان برداشت محصول کشاورزان داخلی، اجازه‌ی واردات برنج را نمی‌دهد، اما افرادی هستند که روش دور زدنِ قانون را به خوبی آموخته‌‌اند؛ افراد صاحب‌نفوذی که چند ماه پیش از برداشت محصول، انبارهایشان را پر از برنج‌های وارداتی می‌کنند و هنگامی هم که زمان برداشت و فروش محصول شالی‌کاران داخلی می‌رسد، بازار داخلی را پر از محصولات خارجی می‌کنند.
من فرزند یک شالی‌کارم؛ یکی از همان همان شالی‌کارانی که می‌بینند کشورهای اروپایی، با آن تعهد جدی و واقعی به بازار آزاد، چه‌گونه از محصولات استراتژیک کشاورزی‌شان حمایت می‌کنند. شاید نخبگان سیاسی کشورمان تا کنون عبارت «سیاست مشترک کشاورزی (CAP)» به گوش‌شان نخورده باشد؛ همان سیاست‌هایی که تصویب‌کننده‌ی یارانه‌ای است که به کشاورزان اتحادیه‌ی اروپا پرداخت می‌شود؛ یارانه‌هایی که از مالیات‌دهندگان اتحادیه‌ی اروپا به دست می‌آید، و استاندارد زندگی کشاورزان و فروش محصولات آن‌ها به بهایی چندین برابر قیمت بازار جهانی را در کشورهای این اتحادیه تضمین می‌کند.
شاید برای شما جالب باشد که بدانید هر سال نزدیک به نیمی از بودجه‌ی اتحادیه‌ی اروپا را تأمین مالی همین سیاست مشترک کشاورزی می‌بلعد. نخبگان سیاسی و علمی این اتحادیه هم سال‌های سال است این سیاست را دنبال کرده‌اند، بی آن که لب به انتقاد و گلایه بگشایند. اگر هم انتقادی از سوی مالیات‌دهندگان مطرح شود، نخبگان سیاسی، خیر و صلاح مردم‌شان را در تداوم این سیاست‌های حمایتی می‌بینند. اما در کشور ما برخی به‌طور کلی خواهان آن هستند که کشاورزی را تعطیل کنیم، چراکه معتقدند به‌لحاظ اقتصادی و محدودیت منابع آبی، کشاورزی به‌صرفه نیست و دور از عقلانیت است. این در حالی‌ست که توسعه‌ی پایدار بدون حمایت از کشاورزان امکان‌پذیر نیست: باید تولید حداقل میزان برنج تضمین شود تا مردم کشورمان همواره خوراک کافی برای خوردن داشته باشند.


من فرزند یک شالی‌کارم؛ یکی از همان شالی‌کارانی که می‌بینند چگونه دولت ژاپن در طول نیم قرن گذشته در حمایت از کشاورزان کشورش کوتاه نیامده است؛ با این منطق که خودکفایی در تولیدات کشاورزی، برای امنیت خوراکی این کشور اهمیت بسیار دارد. این کشور از سال‌ها پیش جلوی واردات برنج را گرفته و نگذاشته که کمر شالی‌کاران کشورش زیر بار واردات بی‌رویه خم شود. شاید برای نخبگان سیاسی کشورمان جالب باشد که ژاپنِ عضو سازمان تجارت جهانی، هنوز حاضر نشده است که تعرفه‌های سنگین وضع‌شده بر واردات برنج را بردارد. در هشتمین و آخرین دور از ادوار مذاکراتیِ موافقت‌نامه‌ی عمومی تعرفه و تجارت )گات)، یعنی دور اروگوئه (بازه‌ی سال‌های 1986 تا 1994)، این کشور حاضر نشد ممنوعیت واردات برنج را بپذیرد. در سال‌های اخیر و زیر فشارهای کشورهایی همچون ایالات متحده و استرالیا، هرچند سخن از اصلاحات در بخش کشاورزی ژاپن به میان آمده است، اما لابی قدرتمند کشاورزان و شالی‌کارانِ این کشور، کم‌تر زیر بار این اصلاحات رفته‌اند و دولت را به دلیل پی‌گیریِ این اصلاحات زیر فشار می‌گذارند. در راستای این اصلاحات، تلاش بر آن است که به برنامه‌ی یارانه‌ی برنج پایان داده شود و ژاپن به «پیمان تجاری شراکت ترانس‌پاسیفیک» بپیوندد. گرچه این پیمان امکان رقابت شرکت‌های ژاپنی را با شرکت‌های خارجی فراهم می‌کند، اما درعین‌حال محصولات کشاورزی خارجی فراوانی را هم وارد این کشور می‌کند. به همین دلیل، لابی‌های نیرومند کشاورزان این کشور سد راه این نوع اصلاحات و پیوستن به این نوع پیمان‌ها می‌شوند. هم‌اکنون دولت ژاپن نمی‌تواند منافع شالی‌کاران ژاپنی را در توسعه و امنیت خوراکی کشورشان نادیده بگیرد. تاکنون چندین دور مذاکره میان کشورهای شرکت‌کننده در «پیمان تجاری شراکت ترانس‌پاسیفیک» انجام گرفته است، اما همه‌ی آن‌ها همچون آخرین دور مذاکرات که به اوایل سال‌جاری میلادی برمی‌گردد، به نتیجه نرسیده و به شکست انجامیده است. یکی از علت‌های مهم شکست این مذاکرات، نگرانی ژاپن از نابودی بازارهای کشاورزی خود در نتیجه‌ی پیوستن به این پیمان بوده است. هم‌اکنون با وجود مخالفت شدید ایالات متحده، این مسأله از مذاکرات دور آخر در سال 2015 به‌طور کلی مستثنا شد.


من فرزند یک شالی‌کارم؛ یکی از همان شالی‌کارانی که به‌خوبی می‌دانند برنج داخلی با امنیت خوراکی مردمان سراسر کشورمان در پیوند است. ظاهراً عده‌ای هنوز درک نکرده‌اند که خوراک و تأمین امنیت آن، مانند تأمین انرژی که یک کالای همگانی و استراتژیک است، به حمایت بی‌دریغ دولت نیاز دارد. وقتی می‌بینیم که محصولات و صنایع غیرضروری در حمایتِ تعرفه‌ای و یارانه‌ای قرار می‌گیرند، چرا نباید محصولات کشاورزی و برنج که از اهمیت بسیار زیاد برخوردارند، مورد توجه جدیِ دولت قرار گیرند!؟ یعنی اهمیت کشاورزی و برنج از تولید خودروی داخلی با آن کیفیت نازل هم کم‌تر است!؟ چرا حاضریم هر طوری که شده، از صنعت خودروسازی با شمار اشتغال حدود یک‌میلیون در کشورمان حمایت کنیم، اما وقتی نوبت به کشاورزان با آن جمیعت انبوه درگیر آن می‌رسد، از زیر بار مسئولیت شانه خالی می‌کنیم!؟ خوراک و تامین امنیت آن، یک کالای لوکس و تجملی نیست؛ تأمین امنیت آن همچون خدمات درمانی، آموزشی و انرژی، ضروری است و باید دولت آن را مورد حمایت جدی قرار دهد.
من فرزند یک شالی‌کارم؛ یکی از همان شالی‌کارانی که برخی سیاست‌گذاری‌های کلان، آن‌ها را ناچار کرده است که از کشت ارقام پرمحصول برنج که برای خودکفایی کشورمان لازم است، دست بکشند و به کشت محصولاتی با هزینه‌ای پایین‌تر و صرفه‌ی اقتصادی بیش‌تر (ارقام کم‌محصول) روی بیاورند. شاید برای‌تان جالب باشد که بدانید برنج‌های کم‌محصول و عطریِ شمال که عموماً آن را با نام «طارم» می‌شناسند، در سال‌های نخستِ دهه‌ی 80 جذابیت کشت خود را از دست داده بود و هر سال سطح کم‌تری به زیر کشت این محصول می‌رفت. این به معنای آن بود که برنج‌کاران بیش‌تر به کشت ارقام پرمحصول روی آورده‌اند؛ چرا که سیاست‌های حمایتی لازم وجود داشت و قیمت مناسب تضمینی دولت آن‌ها را به کشتِ هر چه بیش‌تر این محصولات دلگرم می‌کرد. اما در سال‌های اخیر کم‌تر نقاطی در شمال هست که زیر کشت ارقام پرمحصول برود. این یعنی جایی از سیاست‌گذاری‌های کلان می‌لنگد. شالی‌کار بر پایه‌ی منطق بازار عمل می‌کند: اگر محصولی به‌صرفه‌تر باشد، همان را می‌کارد و اکنون که شرایطی پیش آمده که کشت ارقام پرمحصول برنج سودآور و بهینه نیست، آن‌ها به کشت ارقام کم‌محصول روی آورده‌اند.
من فرزند یک شالی‌کارم؛ یکی از همان شالی‌کارانی که هزاران بار درباره‌ی اشتغال جوانان و اشتغال‌زایی می‌شنوند، اما با سیاست‌گذاری‌های غلط و بی‌تدبیری‌ها، یک‌به‌یک زمینه‌ی اشتغال در بخش کشاورزی از میان می‌رود. شاید باورتان نشود، اما شالی‌زارهای شمال در هر فصلی کشت‌پذیرند و حتا اگر در سردترین فصل سال هم از زمین‌های کشاورزی شمال بازدید کنید، خواهید دید که این زمین‌ها یا زیر کشت هستند، یا نداشتن صرفه‌ی اقتصادی، کشاورز را ناگزیر کرده است که از کشت محصول چشم بپوشد. اصولاً فرصت اشتغال در کشاورزی شمال تمامی ندارد و فرد شاغل به آن، در هر فصلی می‌تواند کسب درآمد کند؛ اما اوضاع نابه‌سامان و سیاست‌گذاری‌های کلانِ نابه‌جا، مردمانِ این خطه را ناچار می‌کند که اشتغال طبیعی، مستقلانه و درخور خود را رها کنند، و به دنبال شغل‌های دیگر در کلان‌شهرها بگردند و حتا اشتغال دولتی را تجربه کنند.


من فرزند یک شالی‌کارم؛ یکی از همان شالی‌کارانی که سیاست‌گذاری‌های اشتباهی را که موجب نابود شدنِ صنعت چای کشورمان در گیلان و مازندران شده است، به چشمان خود دیده‌اند. شاید باورتان نشود، اما هر سال انبارهای چای شمال پر از چای تولیدشده است ـ محصولاتی که از حدود 20هزار هکتار از مرغوب‌ترین باغ‌های شمال برداشت می‌شوند ـ اما می‌توان دید که امروزه کم‌تر ایرانی است که در سال یک فنجان از چای شمال را بنوشد. هم‌اکنون سیاست‌های غلط دولت‌های پیشین در تغییرات ساختاری در صنعت چای، واردات بی‌رویه و عمدتاً غیرقانونی چای خارجی، چای‌کاران را در وضعیتی بغرنج قرار داده است. ظاهراً این بار پس از گندم و چای و...، قرعه به نام برنج شمال افتاده است.
من فرزند یک شالی‌کارم؛ یکی از همان شالی‌کارانی که دکان‌های برنج‌فروشی و بوجاری‌شان را صدهزار بار بر بنگاه‌های مشاوران املاک ترجیح می‌دهند؛ بنگاه‌هایی که چوب تاراج بر زمین‌های شمال می‌زنند و به بهایی ناچیز آن را از چنگ کشاورز مظلوم درمی‌آوردند. البته فراموش نکنیم که در نهایت امر همه‌ی کاسه‌کوزه‌ها سر همین کشاورزان می‌شکند و آن‌ها هستند که در مظان اتهام قرار می‌گیرند.
من فرزند یک شالی‌کارم؛ یکی از همان شالی‌کارانی که آنچه بر آن‌ها در دشت‌های شمال کشورمان می‌گذرد، سخت ملال‌آور و دردناک است. کسی که این درد و رنج را از نزدیک لمس کند، به خود اجازه نمی‌دهد ذره‌ای آن‌ها را مقصر بداند و از آن‌ها انتقاد کند و تقصیر مشکلات را به گردن مردم بیندازد؛ چرا که این نقد را نامنصفانه خواهد دانست. چه‌گونه با این همه «رنج»، می‌توان از رنجبران انتقاد کرد!؟
من فرزند یک شالی‌کارم؛ یکی از همان شالی‌کارانی که صدای آن‌ها به گوش نمی‌رسد؛ اصولاً عادت کرده‌ایم که گفته‌های خوبی از روشنفکران غربی نقل کنیم، توسعه‌ی کشور را با توسعه‌ی غربی مقایسه کینم، مردم خودمان را در مقام مقایسه با مردمان غربی قرار دهیم و به‌آسانی تقصیر را به گردن مردم بیندازیم و این‌گونه خودمان را خلاص کنیم.
من فرزند یک شالی‌کارم؛ یکی از همان شالی‌کارانی که بازار نابه‌سامان و شلخته‌ی نولیبرالی آن‌ها را به ستوه آورده است. آن‌ها همه گلایه دارند. آن‌ها از خیر جهان مرفه گذشته‌اند. آن‌ها فقط می‌خواهند محصول‌شان را به بهایی عادلانه و در فرصت مناسب به فروش برسانند.
من فرزند یک شالی‌کارم و از شما نخبگان سیاسی درخواست دارم اجازه بدهید نوازش نسیم شالی‌زار را باز هم حس کنیم. شما را به خدا سوگند، اجازه ندهید که این نسیم لابه‌لای ساختمان‌سازی‌ها و ویلاسازی‌ها گم شود. اجازه ندهید صدای قورباغه‌های شالی‌زار و رودهای پُرپیچ‌وخم برای ما رویا شود، و جای آن را صدای بوق و ویراژ ماشین‌های چندصدمیلیونی غریبه‌ها بگیرد. از شما درخواست دارم که عطر برنج شمالی را از سفره‌های مردم کشورم نگیرید.
من فرزند یک شالی‌کارم و از شما نخبگان سیاسی درخواست دارم بگذارید قلب‌های پدران‌مان در دل هامون‌های سرسبز شمال بتپد. اجازه بدهید شالی‌زارهایمان پابرجا بماند. اجازه بدهید فرزندان شالی‌کار در کنار شالی‌زارها، در کنار کلبه‌های شالی‌زاریِ کوچک‌شان، در کنار جاده‌ها و رودهای پُرپیچ‌وخم دشت‌های‌شان زاده شوند و این زیبایی طبیعی و خداداده را حس کنند.


نوشته‌ی وحید قربانی

دانشجوی دکتری روابط بین‌الملل در دانشگاه شهید بهشتی


برگرفته از : خبرآنلاین


ویرایش و آماده‌سازی : گروه رسانه‌ای دیرین



پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را نیز ببینید و بخوانید :



ـ سیاست‌های بتن‌گرایانه باید متوقف شوند

ـ بوستان جنگلی چیتگر را دریابید!

ـ به‌زودی در تهران باغی نمی‌ماند؛ شهرداری همه را می‌فروشد!

ـ «خشکیدگی سرزمین» ایران‌مان را تهدید می‌کند

ـ کاریکاتور + یک یادداشت : بحران کم‌آبی در تهران و کلان‌شهرها جدی‌تر است

ـ چوب خانه‌های تاریخی گرگان، قلیان می‌شود!

ـ آقای مسئول فقط مختصات می‌خواست ...

ـ بازیافت : کارسازترین کمک به محیط زیست (داده‌نگاره یا اینفوگراف)

ـ معضلی به نام کیسه‌های پلاستیکی یا نایلکس‌ها (داده‌نگاره یا اینفوگراف)

ـ بحران کمبود آب (داده‌نگاره یا اینفوگراف)

ـ خاک تجدیدپذیر نیست ؛ در نگه‌داریِ آن بکوشیم (داده‌نگاره یا اینفوگراف)

ـ ده کار ساده برای نگه‌داری و حفظ تنها زیستگاه شناخته‌شده‌ی کیهان

ـ گونه‌گونی زیستی برای توسعه‌ی پایدار

ـ بذار یه‌جور دیگه برات بگم ... ـ کاریکاتور

ـ احداث سد «شفارود» را بی‌درنگ متوقف و به‌کلی لغو کنید!








چهارشنبه 7 مرداد 1394 ساعت 11:47  
 نظرات    
 
گروه رسانه‌ای دیرین 21:11 آدینه 9 مرداد 1394
0
 گروه رسانه‌ای دیرین

سه خبر در همین زمینه (انتشاریافته در ایرنا، هشتم مرداد 1394) :

ـ ابتکار : تغییر کاربری و ویلاسازی، سودی آنی با پیامدهای سنگین برای آیندگان است

معاون رییس‌جمهور و رییس سازمان حفاظت محیط زیست کشور روز پنج‌شنبه (هشتم مرداد 1394) در جمع سازمان‌های مردم‌نهاد زیست‌محیطی مازندران که در گستره‌ی جنگلی پلنگ‌دره‌ی شیرگاه زنجیره‌ی انسانیِ حفاظت از منابع ملی را شکل داده بودند، خطاب به کشاورزان، روستاییان و دهیارانِ استان‌های شمالی گفت: تغییر کاربری و ویلاسازی ممکن است منفعتی کوتاه‌مدت داشته باشد، اما یقین داشته باشید که آیندگان را با پیامدهای سنگینی روبه‌رو می‌کند ...
متن کامل خبر

1 


ـ در بیست‌وپنج سال گذشته، چهارمیلیون هکتار از جنگل‌های شمال برای ساخت‌وساز واگذار شده‌اند

آمارها نشان می‌دهند که از 6.5 میلیون هکتار جنگل‌های هیرکانی شمال ایران در نیم قرن گذشته، اکنون 1.9 میلیون هکتار بر جا مانده است، که از این میزان، 800 هزار هکتار آن نابود شده و در 25 سال گذشته چهار میلیون هکتار نیز برای ساخت‌وساز به بخش خصوصی واگذار شده است ... متن کامل خبر

2 


ـ زنجیره‌ی انسانی حفاظت از جنگل‌های هیرکانی در مازندران شکل گرفت

شماری از اعضای سازمان‌های مردم‌نهاد زیست‌محیطی روز پنج‌شنبه (هشتم مرداد 1394) همزمان با حضور معصومه ابتکار، رییس سازمان حفاظت محیط زیست کشور در مازندران، در منطقه‌ی جنگلی حفاظت‌شده‌ی پلنگ‌دره‌ی شیرگاه این استان زنجیره‌ی انسانی تشکیل دادند. امسال برای نخستین بار، از سوی کارگروه مشترک سازمان حفاظت محیط زیست و رسانه‌ی ملی، هشتم مردادماه با شعار «جنگل، رمز حیات» به‌عنوان «روز صیانت از جنگل» تعیین شد.

در زنجیره‌ی انسانی یاشده، اعضای سازمان‌های مردم‌نهاد بر لزوم توقف بهره‌برداری از جنگل‌ها تأکید کردند و خواستار آن شدند که قوانین دولتی برای حفاظت از جنگل‌های هیرکانی به‌د‌رستی عملیاتی و دقیق اجرا شود، تا دخل‌وتصرف در عرصه‌ها و گستره‌های جنگلی کاهش یابد ... متن کامل خبر

3