پیشرفت سریع و روزافزون فضای مجازی در حوزهی آگاهیرسانی، میتواند برای برخی روزنامهها یک تهدید و شاید هم یک فرصت به شمار آید؛ سرعت بالای انتشار اخبار از سوی شبکههای اجتماعی و خبرگزاریها و حضور پررنگ فضای آنلاین در زندگی مردم در سراسر جهان، رویدادی است که خواسته یا ناخواسته بسیاری از کنشگرانِ گسترهی نشر و مطبوعات را با خود همراه میکند.
برخی از روزنامهها و خبرگزاریهای بزرگ جهان با پذیرش این واقعیت، همزمان در شبکههای مجازی نیز حضور پیدا کردهاند تا مخاطبانشان را نگه دارند. برخی هم که شجاعتشان برای گروهی از اهالی رسانه شایان تحسین و ستایش است، دست از انتشار روزنامهشان برداشتند، تا یکسره بر موج فضای مجازی سوار شوند.
برای مثال، چندی پیش دستاندرکاران روزنامهی «ایندیپندنت» (independent) بهطور رسمی اعلام کردند که پس از سه دهه حضور در عرصهی مطبوعات، به انتشار نسخهی چاپی روزنامهی خود پایان میدهند و کار و کنششان را در فضای مجازی و به صورت آنلاین ادامه خواهند داد؛ «اوگینی لبدو» (Evgeny Lebedev)، صاحبامتیاز این روزنامه معتقد است با این سیاست، آیندهای پایدار و همراه با سود مالی برای روزنامهشان رقم خواهند زد.
روزنامهی «ایندپندنت» از سال ۱۹۸۶ میلادی بهعنوان نشریهای روزانه در کشور انگلیس آغاز به کار و آخرین شمارهی چاپی خود را ۲۶ مارس ۲۰۱۶ منتشر کرد. گردانندگان این روزنامه پس از تاب آوردنِ ۳۰ سال زیان مالی به خاطر انتشار روزنامه برای شماری اندک از مخاطبان که به ابطال روزانه حدود ۷۱۸۴۰ نسخهی تخفیفدار و رایگان میانجامید ـ آن هم در زمانهای که تقریباً همهی اخبار و اطلاعات در فضاهای مجازی به صورت رایگان عرضه میشود ـ تصمیم گرفتند تا به انتشار نسخههای چاپی پایان دهند و فعالیتشان را تنها در فضای مجازی پی بگیرند.
تصمیم به توقف انتشار، گامی بود که تقریباً همه از برداشتن آن واهمه دارند. گروه انتشاراتی روزنامهی «ایندیپندنت» با نگاهی به تصمیم بیبیسی(BBC) برای حذف کانال BBC3 و ادامهی فعالیت آن در فضای مجازی، بر اندیشهشان دربارهی توقف انتشار روزنامهشان مصممتر شدند.
«اوگینی لبدو»، صاحبامتیاز روزنامهی «ایندیپندنت» در گفتوگویی با «گاردین» در پاسخ به این پرسش که چرا تصمیم به عدم انتشار این روزنامه گرفته است، گفت: پرسش نباید این باشد که چرا ما این کار را کردهایم؛ بلکه باید پرسید چرا دیگران این کار را نمیکنند؟ فضای مطبوعات و نشر در حال تغییر است و بیشتر از همه، خوانندگان روزنامهها عامل ایجاد این تغییرات هستند؛ آنها به ما اثبات کردند که آینده متعلق به جهانِ دیجیتال است.
از سویی در ایران نیز حضور چشمگیر مردم در شبکههای اجتماعی و انتشار اخبار در این فضاها که بعضاً نادرست هم هستند، باعث شده تا برخی از استادان و کارشناسان ارتباطات و رسانه، به آیندهی خبرگزاریها و روزنامهها شک کنند.
محمد سلطانیفر، رییس دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها میگوید: امروز شبکههای اجتماعی هووی خبرگزاریها هستند؛ باید این نگاه خطرناک را در نظر داشت و سپس دید که در چنین شرایطی چه کار میتوان کرد تا خبرگزاریهای ما در اولویت و درجهی یک بمانند و عمرشان طولانیتر شود.
او حضور در شبکههای اجتماعی، راهاندازی بخش تصویری و تهیهی فیلمهای خبری و ارسال آنها به روی شبکههای اجتماعی و وبگاهها را از راهکارهای طولانیتر شدن عمر خبرگزاریها میداند و معتقد است: هر روز از شمار مخاطبان خبرگزاریها کاسته و بر تعداد مخاطبان شبکههای اجتماعی افزوده میشود؛ حتا پیشبینی میشود پس از شبکههای اجتماعی رسانههای نوین دیگری هم بیایند.
سلطانیفر دربارهی روزنامهها نگاهی حتا منطقیتر دارد: هنگامی که از او دربارهی تعطیلی و وقفهی مطبوعات در نوروز و پیامدهای آن پرسیده شد، گفت: اگر سالها پیش این مصاحبه را با من انجام میدادید، میگفتم که مطبوعات باید در روزهای عید حتماً باز باشند و حتماً به کار خود ادامه بدهند؛ اما امروز میگویم شاید دیگر ضرورت و نگاهی که پیشتر مبنی بر شکلگیری روزنامهها داشتهایم، وجود نداشته باشد. او در دنبالهی سخنش افزود: اکنون که مطبوعات جایگزین و هوویی برای خود دارند، چرا باید پافشاری کنیم که روزنامه چاپ بشود و دور ریخته شود؟
از طرفی، علیاکبر قاضیزاده، روزنامهنگار باسابقه، با به خطر افتادن عمر خبرگزاریها در آینده مخالف و معتقد است: اصلاً به شبکههای اجتماعی نمیتوان اعتماد کرد. بسیاری از اخباری را که در این شبکهها کار میشوند، نمیتوان در خبرگزاریها منتشر کرد؛ فضای مجازی جان میدهد برای آگاهی فوری و خوب است برای این که ببینیم فلان خواننده یا فلان هنرپیشه چه کرده است؛ ولی چون این موضوعات تاثیرگذار نیستند، زود فراموش میشوند.
او که معتقد است: «دسترسی همگان به فضای مجازی، یک حسن عظیم به شمار میآید» و میافزاید: در واقع امروز هر کسی یک گوشی هوشمند دارد، به نوبهی خودش میتواند یک خبرگزاری باشد. برای مثال، اتفاقات میدان تحریر مصر یا بحران پناهجویان را همین مردم عادی منتشر کردند، نه خبرگزاریهای مطرح. اگر خبرگزاریها بتوانند از این امتیازات استفاده کنند، میتوانند بمانند و ادامه دهند.
حسن نمکدوست، مدیر آموزش روزنامهی «همشهری» هم که معتقد است «با وجود تعامل شبکههای اجتماعی و رسانههای رسمی با یکدیگر، میان آنها تفاوتهایی وجود دارد»، با اظهارات برخی کارشناسان حوزهی ارتباطات مبنی بر این که با پیشرفت شبکههای اجتماعی، عمر خبرگزاریها در آینده کوتاه خواهد شد، مخالف است و میگوید: اساساً جنس شبکههای اجتماعی با خبرگزاریها متفاوت است. این که برخی میگویند شبکههای اجتماعی جای خبرگزاریها و روزنامههای حرفهای و تخصصی را در آینده خواهد گرفت، اساساً ناشی از ناآشنایی آنها با این دو فضاست.
او معتقد است: اساساً قرار نیست شهروندی که عضو شبکههای اجتماعی است، الزاماً مهارتهای روزنامهنگاری را بیاموزد. هر شهروندی در شبکههای اجتماعی دوست دارد و البته حق دارد دیدگاههای شخصی خود را به هر شیوه و با هر کسی که دوست دارد، به اشتراک بگذارد؛ در حالی که روزنامهنگاران بهعنوان متخصصانی حرفهای، به مخاطبان بزرگتری مطلب میدهند و باید به تکنیکهای روزنامهنگاری تسلط و باور داشته باشند.
پیدایش و حضور شبکههای اجتماعی و گسترش روزافزون فضای آنلاین موضوعی است که بسیاری از اهالی رسانه را نگران کرده است؛ در این میان گروهی از فعالان این عرصه به این موج پیوستهاند، گروهی با آن همگام شدهاند، برخی در برابر آن ایستادهاند و شماری هم به همان مسیر قبلیشان بی هیچ تغییری ادامه میدهند. این که کدام گروه تصمیم درستی گرفتهاند، پرسشی است که در آیندهای نه چندان دور، زمان به آن پاسخ خواهد گفت. برگرفته از : خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) ویرایش : گروه رسانهای دیرین
|
|