سراسر صفحهی 12 روزنامهی «شرق» دیروز (سهشنبه، 28 بهمن 93) به یک موضوع ویژه اختصاص یافته بود و میشد آن را نیمچهپروندهای دربارهی پدیدهی همهگیرشدهی «سلفی گرفتن» به شمار آورد.
چهار مطلبی را که در این نیمچهپرونده به چاپ رسیده بودند، با هم مرور میکنیم:
http://www.sharghdaily.ir/1393/11/28.pdfـ مریضی که از عکس تب میکند / آزاده تاجعلی
سن شروع عکاسی به سه، چهارسالگی رسیده است. در خیابانهای شهرها و حاشیهی روستاها هر روز عکسهای بیشمار گرفته میشود. مردم عادی تا دیروقت به جای خواب و آرامش، به انتشار عکسهای روزمرهی خود در فضاهای مجازی مشغولاند و از این کار لذت میبرند. مهم نیست کیفیت یا تکنیک عکسهایشان چگونه است؛ آنها موبایل دارند، پس عکاس هستند. اما این عکسها قرار است کجا به نمایش گذاشته شوند و هرکدام چقدر دیده میشود؟ شاید گفتوگو با یک عکاس ـ ابراهیم نوروزی ـ که عکاسی را از روزنامهی «جامجم» تا شعبهی «آسوشیتدپرس» در ایران در کارنامهاش دارد و برندهی یک دورهی جایزهی «ورلدپرسفوتو» هم بوده، بتواند به این ماجرا کمک کند...
دنبالهی این گفتوگو را در این نشانی بخوانید :
http://www.sharghdaily.ir/News/55976ـ خودشیفته یا نیازمند
پدیدهی عکاسی پرتره از دربارهای پادشاهی آغاز شد. شاه و ملکه هر روز ساعتی را جلوی یکی از نقاشان قهار دورهشان میایستادند تا تصویرشان برای آیندگان به ثبت برسد. پرترهی خودشان را ثبت میکردند تا راهی برای نشان دادنِ چهرهشان برای آیندگان داشته باشند. با آمدن صنعت عکاسی، شکل جاودانه شدن تغییر پیدا کرد؛ شاه و ملکه روزی را تعیین میکردند تا جلوی دوربین عکاس بروند و از خود عکسی به یادگار داشته باشند. با جلو رفتن زمان، مردم عادی هم از موهبت عکاسی کردن برخوردار شدند. آنها جلوی دوربینهای بزرگ عکاسی قرار میگرفتند و عکسهای خانوادگی به یادگار میگرفتند و در ثبت کردن جزیی از تاریخ سهمی را ایفا میکردند. تاریخنگاران با بررسی عکسهای دورهی اول به این نتیجه رسیدند که تمام آدمهایی که جلوی دوربینهای اولیه رفتند، هیچکدام لبخند بر لب ندارند. شاید از دوربین میترسیدند و...؛ اما با بررسی هزاران عکس به این نتیجهی فرضی رسیدند که شاید آدمهای آن دوره دلِ خوشی از دوربینهای عکاسی نداشتند و بهزور، اجبار و شاید چشموهمچشمی جلوی دوربینهای عکاسی میرفتند...
دنبالهی این نوشته را در این نشانی بخوانید :
http://www.sharghdaily.ir/News/55978ـ جاودانگی به دور از اراجیف کیمیاگری / المیرا حصارکی
جاودانگی ذات بشر است؛ دست خودش نیست! علاقه به جاودانگی از ابتداییترین دوران عمر بشر حضور داشته و حالا که بیشتر از بیستویک قرن از حضور متمدنانهی بشر روی زمین میگذرد، این میل به نقطهی اوج خودش رسیده است، البته با یک تفاوت کوچک! ذهن بشر امروز آنقدر رشد کرده است که دلش را به اراجیف کیمیاگران قرون وسطا خوش نکند! او میخواهد همیشه حضور داشته باشد، و چه حضوری در این قرن میتواند جاودانهتر از حضور در عکس باشد. عکسها یکی از منابع درجهی یک برای تاریخنگاران امروز هستند و این چرخه به همین شکل ادامه خواهد داشت. با رسیدن به قرن بیستویکم، شیوههای عکاسی هم تغییر کرد، تا جایی که اینروزها سلفی گرفتن مد شده است: دوربینی که به سمت خود میگیریم و لحظههایی را که دوست داریم، ثبت میکنیم...
دنبالهی این نوشته را در این نشانی بخوانید :
http://www.sharghdaily.ir/News/55977ـ سطحی شدن / دکتر فربد فدایی (روانپزشک)
اندکی خودشیفتگی در وجود اکثریت مردم، جنبهی طبیعی دارد. خودشیفتگی در زبان فارسی معادل با نارسیسیسم در زبانهای اروپایی است. این اصطلاح اشارهای دارد به نارسیس، جوان خوبرویی که چون چهرهی خویش را نخستینبار در آب رودخانه دید، چنان شیفتهی جمال خود شد که دامنش از دست برفت؛ بهقدری محو زیبایی چهرهاش شد که در نتیجه از حال خود غافل شد و به رودخانه افتاد و غرق شد. در جای پای او گلی رویید که به نام او معروف است و ما در زبان فارسی به آن نرگس میگوییم. در واقع، این اسطوره ریشههایی در میان اقوام هند و اروپایی دارد. بههرحال افراد خودشیفته، برای خود امتیازهایی قائل هستند که در ظاهر، هوش، تواناییهای گوناگون و محبوبیت متجلی میشود. حقیقت آن است که گاهی دیدگاههای افراد خودشیفته جای پایی در واقعیت دارد، گرچه نه به آن اندازه که خود میپندارند...
دنبالهی این نوشته را در این نشانی بخوانید :
http://www.sharghdaily.ir/News/55979اما «فرهنگنیوز» هم چندی پیش در یک رشته کمیکاستریپ با نام «گلاب به روتوون» با نگاه طنز به نقد و بررسی معضلات اجتماعی، اقتصادی و… پرداخته و رفتارها و عادت های نادرستِ جامعه را به تصویر کشیده است؛ که بخش دوم آن به پدیدهی «آنفلوانزای سلفی» اختصاص دارد :